کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

یکی یک دونه مامان و بابا

چطور بچه ها را سبزی خور کنیم؟

اجازه دهید انتخاب کنند این اصلا حرف تازه ای نیست که بچه ها اغلب اوقات کنترل می شوند واین والدین هستند که تصمیم میگیرند. با بچه ها سری به سبزی فروشی بزنید و اجازه دهید کودک میوه ها و سبزی های جدیدی را که  میخواهد امتحان کند.آنها را در شست شو و روش پختن سبزی ها مشارکت دهید. اجازه دهید آشپزی کنند به آنها اجازه دهید ظرف پاستا سالاد و یا سیب زمینی  سرخ شده شان را خودشان تهیه کنند.  به انها روش پخت نشان دهید و نشان دهید در کنار شما مفید هستند.  آنها ترغیب می شوند بشقاب غذایشان را با سبزی های موجود تزیین کنند. با سبزی ها بازی بسازید می توانید برای سبزی ها اسامی مختلف بسازید . بعنوان مثال کلم بروکلی را به د رخت تشبی...
16 شهريور 1392

اگر...

اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به سمت او بگيرم، در كنارش انگشت هايم را در رنگ فرو مي بردم، و نقاشي مي كردم، اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم، به جاي غلط گيري به فكر ايجاد ارتباط بيشتر مي بودم، بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه مي كردم، سعي مي كردم درباره اش كمتر بدانم ، اما بيشتر به او توجه كنم. به جاي اصول راه رفتن ، اصول پرواز كردن و دويدن را با او تمرين مي كردم. از جدي بازي كردن دست بر مي داشتم، و بازي را جدي مي گرفتم. در مزارع بيشتري مي دويدم، ...
12 شهريور 1392

وقتی مامان مواظب کوروش نیست ....

این پسر بلا تا چشم مامانی رو دور ببینه ممکنه به سرش بزنه بره  حموم ، وان رو پر از آب کنه و بپره توش  آب بازی  چون خیلی هم عجله داره ماما از راه نرسه با لباس می پره تو آب           کم خطرترین کاری که میکنه سی دی می گذاره و کارتون نگاه میکنه البته اگربه سرش نزنه از مبل بره بالا باخودش هم می خنده   یا اینکه از روروک میکشه بالا و میره روی اپن یا میز نهارخوری که به دلیل صحنه خطرناک مامان فقط جیغ میکشه و  فرصت عکس گرفتن نداره ...
12 شهريور 1392

اتاق کوروش

دیروز مامانی پرده اتاقت رو عوض کرد  وقتی از خواب بیدار شدی اومدی تو اتاق و نگاه کردی متوجه شدی پرده رو  کنار زدی و با شیطونی خندیدی این پسمل گل من عاشق کتابهاشه . الان هم معلوم نیست چی می خونه که داره می خنده؟!   بالاخره بعد از مدتها آروم نشستی و مامانی تونست چندتا عکس ازت بگیره  ولی بعد از چند دقیقه....   ...
9 شهريور 1392

مهمانان ما

دیشب خاله عاطفه ( به زبون کوروش عاط ) و کیارش جون ساعت 11 پرواز داشتند و ساعت 2 نیمه شب پیش ما بودند.     خاله که خیلی دلش برای کوروش تنگ شده بود دوست داشت کوروش رو زودتر ببینه برای اولین بار کوروش تا این ساعت بیدار موند. بعدهم اینقدر ذوق زده شده بود که تا ساعت 3:5 بازی کرد و با دردسر رفت توی تخت و خوابید.  خاله می گه خیلی شیطون تر شده از وقتی رسیدن کوروش از همه چی بالا می رفت . صبح زود هم بجای اینکه بخوابه زود بیدار شد و  بازی کرد   ...
1 شهريور 1392

کوروش و بهنود

  امشب بهنود و بهنام مهمون ما بودن    وقتی اومدن من داشتم توی تختم گریه می کردم   می دونم مامانی برای اولبن برخورد کار خوبی نکردم !!!   ...
27 شهريور 1391

مرداد91

بابا رفته  سفر. من و مامانی اومدیم  خونه مادربزرگ      بابای  کیارش هم رفته سفر حالا  کیارش از اهواز اومده پیش ما . پسرخاله ام خیلی شیطونه اون عاشق فوتباله ...
23 شهريور 1391

بدون عنوان

من فقط می خورم               و می خوابم        و لم می دم روی مبل                  ...
22 شهريور 1391

واکسن 6ماهگی (6/6)

نی نی قوی مامان امروز واکسن زد کمی گریه کرد ولی زود آروم شد الان هم بعد از چند ساعت روی دست و پاهایش وایساده ...
10 شهريور 1391
1